بخوان مارا
نوشته شده توسط : شب های بی ستاره

منم پروردگارت

خالقت از ذره ای ناچیز

صدایم کن مرا، آموزگار قادر خود را

قلم را، علم را، من هدیه ات کردم

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید 

 

بخوان ما را

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر مارا، سوی ما بازآ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید

تو را در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا، من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود

به اشکی، یا خدایی، میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات ر ا دوست می دارم

طلب کن خالق خود را

 

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 

بجو ما را

تو خواهی یافت

که عاشق می شوی بر ما

و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم

آهسته می گویم خدایی عالمی دارد

قسم بر عاشقان پاک باایمان

قسم بر اسب های خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات آوردم

قسم بر عصر روشن

تکیه بر من

قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن، اما دور

رهایت من نخواهم کرد

 

تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید 

 

بخوان ما را

که می گوید که تو خواندن نمی دانی؟

تو بگشا لب

تو غیر از ما خدای دیگری داری؟

رها کن غیر ما را

آشتی کن با خدای خود

تو غیر از ما چه می جویی؟

تو با هر کس به جز با ما چه می گویی؟

و تو بی من چه داری؟ هیچ!

بگو با ما چه کم داری عزیزم؟ هیچ!

هزاران کهکشان و کوه و دریا را

و خورشید و جهان و نور و هستی را

برای جلوه ی خود آفریدم من

ولی وقتی تو را من آفریدم

بر خودم احسنت می گفتم

تویی زیباتر از خورشید زیبایم

تویی والاترین مهمان دنیایم

که دنیا بی تو، چیزی چون تو را کم داشت

تو ای محبوب تر مهمان دنیایم

نمی خوانی چرا مارا؟

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشکستی

ببینم، من تو را از درگهم راندم؟

اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا

اما به روز شادیت یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده ی من هیچ آوردم؟

که می ترساندت از من؟

رها کن آن خدای دور

آن نامهربان معبود

آن مخلوق خود را

این منم، پروردگار مهربانت، خالقت

 اینک صدایم کن مرا، با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم

لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم!

آیا عزیزم، حاجتی داری؟

تو ای از ما

کنون برگشته ای اما

کلام آشتی را تو نمی دانی؟

ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند؟

 

 تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری ششم www.pichak.net کلیک کنید

 

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من؟

بگو، جز من کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم

شروع کن

یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من

 

«سهراب سپهری»

 





:: برچسب‌ها: شعر ,
:: بازدید از این مطلب : 20
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 فروردين 1397 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: