پایان شبهای بلند انتظاری
آیا برای آمدن میلی نداری؟
من نذر کردم خاک بایت را ببوسم
آیا سر این بنده منت میگذاری؟
من قبل از اینها این همه ویران نبودم
آباد بود این خانه ما روزگاری
من دل ندادم تا که روزی پس بگیرم
می خواستم پیشت بماند یادگاری
تا این که دلها بوی سجاده بگیرند
باید بیایی و کمی تربت بیاری
یک روز میآیی و تا روز قیامت
ما را به آقای محرم میسپاری
یک هفته دیگر دل آواره من
باید بسازد با فقیری با نداری
علی اکبر لطیفیان
:: برچسبها:
#ظهور ,
:: بازدید از این مطلب : 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0