راهی به سوی آرامش

راهی به سوی آرامش

 

 

خانم وزیر راه

 حرکت خانم وزیر در فرودگاه اردبیل: روایتی از یک کیف و یک کرامت لگدمال‌شده

 
در غروب یکی از روزهای مهر، فرودگاه اردبیل آرام بود. مأمور جوان، با یونیفورم مرتب و چشمانی خسته اما وفادار به قانون، ایستاده بود کنار گیت بازرسی. ناگهان، وزیر آمد. نه با لبخند، نه با فروتنی، که با هیبتی از جنس قدرت.
 
مأمور، طبق وظیفه، دست دراز کرد: «لطفاً کیف‌تان را برای بازرسی بگذارید.»
 
وزیر، با نگاهی که از هزار تشر تیزتر بود، گفت: «می‌دانی با کی حرف می‌زنی؟»
 
مأمور، نه از سر جسارت، که از سر وظیفه، ایستاد. اما وزیر، نه تنها اجازه بازرسی نداد، بلکه با خشم فرودگاه را ترک کرد و راهی پایتخت شد. چند ساعت بعد، حکم عزل مدیرکل فرودگاه اردبیل صادر شد. نه برای قصور، نه برای تخلف، بلکه برای آن‌که مأمورش قانون را اجرا کرده بود.
 
و این‌گونه، در سرزمینی که قانون باید پناه باشد، کیف یک وزیر، سنگین‌تر از کرامت یک مأمور شد. و ما، تماشاگران خاموش، باز هم دیدیم که چگونه قدرت، اگر بی‌پاسخ بماند، قانون را به زانو درمی‌آورد.
 
 
#به_قلم_خودم

پنج شنبه 24 مهر 1404برچسب:به قلم خودم, |
 

مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده

 مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده...

 
سرماخوردگی، این ویروس کینه‌توز، زانوهایم را خم کرده، اما هنوز ایستاده‌ام… هنوز منم!  
طفلک بچه‌هایم… آن‌ها هم گرفتار این مهمان ناخوانده‌اند. پاتوژن‌ها دسته‌جمعی هجوم آورده‌اند، بی‌دعوت، بی‌رحم.  
فرزندانم بی‌حال و ساکت‌اند؛ ضعف، لرز، خشکی بینی و درد گلو، توانم را به منفی بیست رسانده.  
اما هنوز ایستاده‌ام… با لبخندشان، با آن «مامان» گفتن‌های بی‌رمق اما پر از عشق.  
تنها انگیزه‌ام برای برخاستن، همین صداهای کوچک‌اند که در دلشان امید می‌تپد.
 
در این روزهای سخت، به مادرم می‌اندیشم…  
زنی تنها، با چندین فرزند، که بی‌ادعا و بی‌تزلزل، ما را به دندان گرفت و بزرگ کرد.  
چه استوار بود، چه بخشنده، چه بی‌بدیل…  
ستایش و سپاس خدای را، که بهشت را در وجود مادرمان نهاد و او را روزی ما قرار دادی. 
#به_قلم_خودم

سه شنبه 22 مهر 1404برچسب:, |
 

چند سطر دلنوشته

 آری، پاسی از شب گذشته است و در غزه، صدای آتش‌بس، زمزمه‌ای از آرامشِ شکننده است که پس از طوفانی از درد، به گوش می‌رسد.

چه داغ سنگینی است بر پیشانی تاریخ! در این چند سال اخیر، چه رنج عظیمی بر روح زمانه نشست و چه خون‌های پاکی بر زمین ریخت. هر نفسِ این خاک، گواهی است بر مظلومیتی بی‌حد و مرز و هر سنگ، روایتگرِ دردِ بی‌انتهایی است.
اما... این پایان راه نیست. آن دسته‌گل‌هایی که پرپر شدند، بذرِ جاودانگی و مقاومت را کاشتند. یادشان، همچون ستاره‌ای درخشان، نه تنها در حافظه تاریخ، که در اعماق وجدان بشریت، به نیکی جاودانه خواهد ماند و راهشان، تا رسیدن به رهایی و عدالت، با قدرت تمام ادامه خواهد یافت.
و ما، در این مسیر، چشم به راهِ آن رجعت شکوهمندیم. رجعت خون‌های پاکِ این مردان الهی؛ از سیدحسن نصرالله، سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی تا باقری، سلامی، حاجی‌زاده و شهید سید ابراهیم رئیسی، حاج آقا آل هاشم از شهیدان علم و مقاومت چون فخری‌زاده و سید رضی گرفته تا مجاهدانی همچون هنیئه، سنوار، ابوعلی و مغنیه‌ها و تمامی شهدای راستین.
ما مشتاقانه، در بحبوحه‌های ظهور و فرج آن یوسف گمگشته، حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منتظر دیدار دوبارهٔ این پاک‌بازان راه حق هستیم و عهد می‌بندیم که با توکل بر خدا، فرزندانمان را به سانِ آنان، مجاهد و آماده برای سربازی در رکاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تربیت کنیم. چرا که این شهادت‌ها، سرآغاز یک حیات و مقدمه یک طلوع عظیم است.
 
 #به_قلم_خودم 
 #کوتاه_نوشت 
#شهدا
 #شهدا 
 #انتظار 

شنبه 19 مهر 1404برچسب:به قلم خودم, انتظار, شهدا, شهید, امام زمان ,, |
 

باز شنبه ای دگر

 

 
 

باز هم شنبۀ دیگر
​باز هم شنبۀ سنگین دیگری از راه رسید.
​چه سنگین است شنبه‌هایی که از عطر حضورت تهی‌اند و چقدر غمبار است حسرت ندیدن و جای خالی نبودنت.
​این انتظار، مرا به روزهای کودکی می‌برد؛ آنجا که پشت در خانۀ چشم به راه آمدن مادربزرگ، لحظه‌لحظه پیر می‌شدیم و با برگشتنش به خانه‌اش، داغدار فراق می‌شدیم.
​ای یوسف زهرا، کجایی؟
ای مرهم زخم‌های پیدا و پنهان ما، کجایی؟
​در این دنیای پرهیاهو دل من است که به هوای تو نفس می‌کشد و زنده‌ می‌ماند.

#به_قلم_خودم
#انتظار
#شنبه #جمعه


شنبه 19 مهر 1404برچسب:انتظار, شنبه, جمعه, امام زمان, , |
 

در حسرت جمعه های بی پایان انتظار

 

در حسرت جمعه‌های بی‌پایان انتظار
امروز جمعه است؛ و قلب تاریخ، گواه عبور 56,540 جمعه از آغاز غیبت کبری آخرین منجی، حضرت صاحب‌الزمان، ارواحنا فداه، است.
در این دریای عظیم انتظار، سهم عمر کوتاه من تنها درک 1721 جمعه بوده است. اما آه و افسوس که صد حیف، دیدگان مشتاقم هرگز به نور طلعت دلربای شما، پس از این پرده غیبت، منور نگردید.
هر لحظه خلوت و فرصتی که در این روز مقدس نصیبم شد، سرشار از یاد شما سپری گشت؛ و حسرت عمیق "لایق دیدار شما نشدن" و شرمِ غمبارِ "منتظر حقیقی نبودن"، چون خنجری در قلبم فرو می‌نشیند.
در این روزهای پر تلاطم و در این جمعه‌های بی‌پایانِ بی طلوع، تمام هستی و تلاشم در لحظات نفس‌گیر دنیا، وقف جستجوی گام‌های مبارک شماست. ای مولا! دل من، جز انگیزه‌ی مقدس تربیت فرزندانی صالح در راه خدا و سربازی برای شما، هیچ آرزوی دیگری در سینه ندارد، یاریم کنید.
باشد که جمعه‌ای از این جمعه‌ها، ندای "أنا المهدی" شما گوش فلک را پر کند و چشمان ما به جمالتان روشن گردد.
 
#به_قلم_خودم
#انتظار
#یا_صاحب_العصر؛؛؛
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
 

جمعه 18 مهر 1404برچسب:به قلم خودم , |
 

دغدغه اخلاص در مکتب شهدا

 چه کلیپ زیبایی از شهید همت دیدم.
به راستی، همان‌گونه که سردار دل‌ها، شهید سلیمانی، فرمودند: "مردان خدا، شهید زیستند تا شهید شدند." راز بزرگی در کار آن‌ها نهفته بود: کار برای رضای خدا.
اینجاست که سؤالی عمیق ذهن را به خود مشغول می‌کند: در میان تمام شرایط، مسئولیت‌ها و دغدغه‌های زندگی ما، واقعاً چند درصد از کارهایمان خالصانه و تنها برای رضای پروردگار است؟
دریافتن این حقیقت و عمل به آن، چه دشوار است...

#به_قلم_خودم

#شهدا

پنج شنبه 17 مهر 1404برچسب:, |
 

قصه عجیب مهر مادری

 

مادری و مهر مادری قصهٔ عجیبی است. آنجا که تمام جهان در یک آغوش خلاصه می‌شود و تو، امن‌ترین مامن و آغوش زمینی فرزندت هستی.

و چه سخت و جانکاه است لحظه‌ای که می‌بینی پارهٔ تنت، در چنبرهٔ رنجی کوچک همچون سرماخوردگی، بی‌تاب شده است. دردی که در عرفِ روزگار، ساده و گذراست، اما برای تو، یک فاجعهٔ کوچکِ احساسی است.
عاجزی.
این واژه در قاموس مادری، وزنی از جنس سرب دارد.
عاجز از آنی که با تمام توان و عشقت، این سوزش گلو یا تب کوتاه را به جان بخری و فرزندت را از این قفس رهایی دهی. می‌دانی که کوتاه‌ترین دردهاست، اما مهرِ مادری، منطق‌ناپذیر است؛ یک زبانِ عاشقانه‌یِ نفهم که لحظه‌ای تحمل اندوه دلبندش را ندارد.
مگر نه این‌که مادر خود، کانون مهر و آرامش در خانه‌ است؟ پس این ناتوانی در برابر یک بیماری ساده!!؟!!
بغضی می‌شود در گلوی تو که فریاد می‌زند: ای کاش این دردِ ناچیز، سهم من بود.
آری، مادری قصه‌ای است که در آن، سرماخوردگیِ فرزند، زلزله‌ای در قلب مادر است و این همان شکوه بی‌منطق و تحسین‌برانگیزِ عشق است که دنیا را از مدار خود خارج می‌کند و آن را حول محور یک تب کوچک می‌چرخاند.

 مهرِ مادر، منطق‌ناپذیرترین رازِ هستی‌ست.

و من، در برابر مادرم که در اوجِ مادرانگی، ما را با جان و دل پروراند،

چه سپاسی سزاوارتر از سکوتی آمیخته با اشکِ شکر می‌توانم نثار کنم؟

چگونه می‌توانم عظمتِ دستانی را که بی‌ادعا، پناهِ خستگی‌هایم بودند،

و قلبی را که بی‌وقفه برای آرامشم تپید، در واژه‌ای بگنجانم؟

تنها می‌دانم که اگر تمام عمر را به سجده‌ی مهرش بگذرانم،

باز هم کم است…

مادر، تو خودِ بهشت بودی پیش از وعده‌ی آن.

#به_قلم_خودم

#مادری #مهرمادری



ادامه مطلب
دو شنبه 21 مهر 1399برچسب:مادر, به قلم خودم, |
 

حجاب

 

# من حجابم را دوست دارم


چهار شنبه 25 ارديبهشت 1398برچسب:# حجاب, |
 

زینت زمین یا زینت انسان

 

 

 

 

إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَی الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً(7)

می فرماید: در راستای امتحانِ مردم، ما آنچه را در زمین است زینت زمین قرار دادیم که با آن آدم ها را امتحان کنیم تا معلوم شود چه کسانی بهتر عمل می کنند.

می فرماید: هرچه زیبایی روی زمین است، همه زینت زمین است، ای پیامبر کسی که زینت زمین را زینت خود قرار دهد از تو پیروی نمی کند و



ادامه مطلب
چهار شنبه 25 ارديبهشت 1398برچسب:#تفسیر, |
 

کمی تامل


چهار شنبه 25 ارديبهشت 1398برچسب:, |
 
Z.moradqoli

ما لشگري از سلاح روسي داريم در دوز و کلک رتبه نویسي داريم هر جمعه که شد بياکه ما منتظريم اين جمعه فقط نيا عروسي داريم (شاعر: جليل صفربيگي) ........................................................................................ بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد شاید این باغچه چند قرن به استقبالت فرش گسترده و در دست گلایل دارد تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

 

لینکها

پرت وپلاهای جدی

شب های بی ستاره

راه خدا

حمل خرده بار از چین

حمل و سفارش از چین به ایران

موس بیسیم شیشه ای

یکانسر

آی کیو مگ

ریحون مگ

مجله خبری کسب و کار برتر

تیزر تبلیغاتی رایگان

فروش مواد شیمیایی

دانلود انیمیشن و کارتون جدید

بام میهن

دیدگاه پلاس

آینه روز

 

مطالب قبلی

» خانم وزیر راه
» مهمان ناخوانده‌ای به خانه‌مان آمده
» قصه عجیب مهر مادری
» چند سطر دلنوشته
» باز شنبه ای دگر
» در حسرت جمعه های بی پایان انتظار
» دغدغه اخلاص در مکتب شهدا
» حجاب
» زینت زمین یا زینت انسان
» کمی تامل
» چند لحظه با احکام
» یا صاحب الزمان
» نتایج ششمین آزمون استخدامی
» غروب جمعه
» داستانک
» راه سعادت
» ...
» این همه مدعیان
» #محاکمه
» دستم را بگیر
» خودم
» گاهگاهی
» بدون شرح
» تفاوت ولایت فقیه با دیکتاتوری
» 9 دلیل عقلی در اثبات ولایت فقیه
» چند سوال مهم در مورد ولایت فقیه
» جانم فدای رهبرم
» جانم فدای رهبرم
» مادر
» دفتر دلتنگی
» دلم برات تنگ شده
» عجب صبری خدا دارد...........
» آرامش
» همه ما
» من به این..
» خدایا دلم گرفته...
» میلاد امام عاشقانه ست
» انتظار

 

ارشیو

مهر 1404

بهمن 1399

ارديبهشت 1398

فروردين 1398

اسفند 1397

بهمن 1397

آذر 1397

آبان 1397

شهريور 1397

مرداد 1397

تير 1397

خرداد 1397

ارديبهشت 1397

فروردين 1397

فروردين 1396

اسفند 1395

بهمن 1395

 

نویسندکان

Z.moradqoli

 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان راهی به سوی آرامش و آدرس aramesham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





لینک ها

رقص نور لیزری

هدیه ولنتاین

کادو تولد

 

امکانات

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگدهی

 

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 10
بازدید هفته : 211
بازدید ماه : 357
بازدید کل : 77050
تعداد مطالب : 457
تعداد نظرات : 16
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


قالب وبلاگ

زیبا سازی وبلاگ

گالری عکس
data="http://www.dl.avazak.ir/Music/play.swf" width="160" height="20" id="dewplayer" name="dewplayer"> حرم فلش - کد دعای فرج برای وبلاگ

زیبا سازی وبلاگ

زیبا سازی وبلاگ

زیبا سازی وبلاگ

زیبا سازی وبلاگ